جدول جو
جدول جو

معنی ناامید گشتن - جستجوی لغت در جدول جو

ناامید گشتن
(صَ پَ رُ تَ)
ناامید شدن:
چو گشتم ز گفتار او ناامید
شدم لاجرم تیره روز سپید.
فردوسی.
که گر او نشستی به خون دست خویش
نگه داشتی دین و آئین و کیش
نکردی به خون سرخ ریش سپید
نگشتی ز بوم و ز بر ناامید.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ دَ)
ناپدید شدن. ناپیدا شدن. از نظر ناپدید شدن. پنهان شدن:
روز چون قارون همی نادید گشت اندر زمین
شب چو اسکندر همی لشکر کشید اندر زمان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(صَ زَ دَ)
دست شستن. سرخوردن. امید بریدن. قنوط. خیبت. اتئاس. نومید شدن. یأس. استیآس. ایس. ابلاس. مأیوس شدن:
تنش تیره و روی و مویش سپید
چو دیدش دل سام شد ناامید.
فردوسی.
بیامد بنزدیک پیل سپید
شهنشاه چین شد ز جان ناامید.
فردوسی.
چنین پاسخش داد دیو سپید
که از روزگاران مشو ناامید.
فردوسی.
موی سپید چیست ندانی نشان مرگ
زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد.
جمال الدین اصفهانی
لغت نامه دهخدا